(61)هیجده ساله و ماه و پلنگِ خال خالیش:))))

دقیقا یه ماهِ دیگه تولد شریِ....

نیمه دومیه و بزرگترین بچه ی مدرسه...

و خب همیشه همه بهش یادآوری میکنن که خیلی بزرگه...

آمّا...

اینجانب واسه اینکه بهش بفهمونم هنوزم کوچولوعه،

واسش یه کتاب گرفتم...

تو رنج سنیِ صفر تا سه سال!!!

اسمشم" ماه و پلنگِ خال خالیه":)))

ازین کتاباست که عروسک داره...

یه پلنگِ خوشگل و جیگولیه:)

لازم به ذکرِ مجددِ که شری هیجده سالشه:دی


+مطمئنم شری اینجا رو نمیخونه ها! ولی اگه شانسه منه، میخونه و کلِ سورپریزم بهم میریزه:دی


اینم عکسش:

مهرآ :) ۴ نظر

(60)کنکور زیباست!:/

اونقد حرف تو دلم مونده که دستم به نوشتن نمیره!!:)

این پست بسی نادوستداشتنیست! ازونا که به روز نکشیده پاک میشه:)


1-قدیمیا یه چی میدونستن که گفتن "دوری و دوستی"...نمیخوام برم مهمونی خبببب!:"


2-بیسکوییت کاکائوییه خودمو میخوام:(((


3-میگن "خاک سرد میشه"...آب چی؟! اونم سرد میشه؟! یا یه داغ همیشگی میچسبونه گوشۀ سمت چپِ قفسِ سینه؟!

فقط میخوام روحش گرم و خوشحال باشه... نه مثل آبی که بُرد و نیاوردش سرد و آشفته!


4-چرا اینقدر قدر آدمای دوستداشتنیِ اطرافمونو نمیدونیم؟!


5-بعضیا "هم غُر" های خیلی خوبین...مرسی ریحان جانم به خاطر هم غُر بودنت:))


6-بش میگم ریحانه یعنی چی؟!میگه معنیای زیادی داره...گل بهشتی...درخت بهشتی...ریحونِ سبزی:/:)


7-من از شما میپرسم....عشق تقدس نداره؟!


8-برای اونایی که گل و گیاه دوست دارن...کلیک کنید >> ایباغ


9-درسها میگذرد...دیر یا زود:)


10-بهتره برم سر درسم دیگه^^


یکم بعد نوشت: یا ایها الچهارده نفر آنلاین...دمتان گرم...گرررم ها:)

مهرآ :) ۵ نظر
یکی بود....هیچکس نبود..!
یه جهان خاکستری بود و یه دخترک ...
که همه آرزوش این بود که دنیاشو رنگی کنه...
دوست داشت دور خودش بچرخه...
و بخنده...
و زندگی کنه...
حالا این شما...و اینم وبلاگ دخترکی...
که شعرهاش انعکاس احساسشه...

+این نوشته ها مثل بچه های من میمونن! لطفا کپی نکنین حتی با ذکر منبع:)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان