(4)سقف حـــرم و مســـجد و میخـــانه یکیست...
سلام سلام...خوب هستین؟!
نظرتون راجع به گل و گیاه چیه؟! من که خودم خیلی دوست میدارم:)
هم تاجایی که خودم بتونم و هم تا جایی که گلها و بوته ها تو این هوای داغ اهواز دووم بیارن،نگه میدارم اینجور چیزا رو...
اتفاقا دیشب هم از مادر بزرگ جان یه جوونه از یه گیاهی گرفتم، که شبیه به آلوئوراییه که اتوش کردن...( اسمشم نمیدونم!:)
مادربزرگ میگه باید باهاش حرف بزنی...حرف نزنی افسرده میشه!!( عجبا )
به نظرتون من با یک عدد آلوئورای اتو شده ی نوزاد چه حرف مشترکی دارم که بزنم؟! نه...من از شما میپرسم؟!
مثلا فک کنین...من پا رو پا انداخته ، در جوار آلوئه ( مخفف آلوئورا ) نشستم و دارم باهاش در مورده سیاست های نابجای آقای فلان حرف میزنم...
یا اینکه سرمو گذاشتم رو برگش (! ) و دارم از استرسم برای کنکور براش میگم!اوه اوه...
حالا تفاهم مهمه البته...عشق که بعدا خودش بین طرفین ایجاد میشه:/
به اضافه نوشت:
یه چیزی میخواستم بگم....منتها مادر جان پست سیاسی رو غدقن کرده:)
پس فقط میمونه یه چیز...یه آهنگ...یه حرف دل...یه احساس خوب...
آهنگ"باران که شدی"...از شهریار عزیز...
یه دور...فقط یه دور با دقت گوشش کنید....اگه شما هم اون حس خوب درونتون ایجاد شد ...
اگه شما هم اون لبخند محو اومد روی لباتون...به من خبر بدین...خوشحال میشم اگر که خوشتون بیاد:))))))