(۹۳)باغبون آپارتمانی، از گرم ترین شهر دنیا!
از جذابیت های باغبونی نگم براتون که حتما خودتون ملتفت هستین:)
فقط آه و واویلا از زمانی که تابستون میشه...
تابستون هامون گرمه...خیلی گرمه...
دیگه الان ناسا هم اعلام کرده که شدیم گرم ترین نقطه ی جهان!
پرانتز:
(اگر میخواید بگید که شهر ما هم گرمه، میخوام بهتون بگم که باور کنید میدونم!
من تابستون های همه جای ایرانو دیدم...
تابستون تبریز گرمه، چون آدم انتظارشو نداره...
تابستون اصفهان سوزانه...آفتابش واقعا پوست رو داغون میکنه...
تابستون شمال...آخ...نفس آدم رو میگیره!
تابستون مشهد خدایی خنکه...تو سایه که اصلا عالیه!
تابستون کیش از شمالم بدتره...صد برابرش رطوبت داره و بسیار هم چسبناکه...
تابستون تهران اگر همه اش بیرون باشی، غیر قابل تحمل میشه!
و تابستون های یزد، شب هاش اونقدر سرده که گرمای روزا رو میشوره میبره...
ولی تابستون های اینجا...نگم براتون!!!)
تابستونای اینجا رسما اینجوریه که نمیتونی حتی پاتو از خونه بذاری بیرون...از ساعت یک ظهر تا پنج عصر خیلی کم آدم میبینی توی خیابون و همه جا هم که کولر اسپلیت روشنه...ما تابستونا شبزی میشیم...ساعت ۶ تازه اقدام به بیرون رفتن میکنیم و بعد از نیمه شب تازه هوامون یکم بهتر میشه، که برای استفاده ی بی نهایت ازش میزنیم به پارک ها و اینا!
خیلی ها اینجا شبای تابستون تا صبح بیدارن و صبح ها تا ظهر میخوابن(رستاک:)
گیاهامون؟ اونا که همون وسطای خرداد خشک شدن...
شاید خشک شدن گیاها به نظر خیلی غم انگیز نیاد...ولی وقتی با خون دل بزرگشون کردی، دیدن خشک شدن دونه دونهی برگ ها و جوونه هاشون عذابه محضه!
حالا ما براشون توی بالکن گلخونه ساخته بودیم و هر روز صبحا آب پاشیشون میکردیم که تا چند روز پیش دووم آورده بودن...ولی از هفته ی پیش یکی یکی شروع کردن به خشک شدن...فقط و فقط نخل خرمامون زنده موند و گیاه عنکبوتی(که البته تار پرت نمیکنه:)
به عنوان یک باغبون آپارتمانی، من از خرداد تا مهر با حسرت به گلدونا و دونه هام نگاه میکنم و آه میکشم!
و البته گوش میکنم به عموزادهی ساکن تبریزم که از رشد عالی گل و گیاهاش توی تابستون حرف میزنه...
اصلا خیلی هم عالیه:)