(98)اپن مایند
داریم قدم میزنیم...
به بغل دستیش میگه:
نمیدونم چرا این مردم براشون عادی نمیشه که یه دختر با یه پسر، دوست باشه ولی با هم نباشن!
زیر چشمی به من نگاه میکنه تا ببینه واکنشم چیه
(جوری که انگار من اونیم که پشت سرش غیبتشو کرده)
چندتا فحش کوچیک تو دلم بهش میدم،
که ای فلان فلان، صرفا به دلیل اینکه من یه بند از دوستای پسرم تو اقصی نقاط این مملکت حرف نمیزنم،
دلیل نمیشه به قولت اپن مایند نباشم!
به علاوه من همونقدر که دوستِ پسر ندارم، دوستِ دخترم ندارم...پس خجالت بکش و بهم تهمت نزن!
چقدر از این موضوع صحبت های بدرد نخور بدم میاد!
بیا درباره یه چیز جذاب حرف بزنیم:
▪︎پیش بینی مون از روند گرمایش زمین
▪︎فعالیت های معجزه وار سلول های گیاهی
▪︎خَفَنیّت سواحل هیدن مکزیکو
هوووف...
جوابشو میدم که:
به نظرم کافر همه را به کیش خود پندارد!
هر کسی فکر بدی درباره یکی دیگه داره از بدی خودشه، تو حرص نخور!
خیالش راحت میشه و بحثو عوض میکنه!
حیف که نتونستم بهش بگم:
اون دوستی که پسره و به قولت رفیقته، ولی وقتی داری باهاش حرف میزنی به بقیه میگی فلان دوستِ دخترمه...
این حقیقت که مامان بابات میدونن با شهلا دوستی و باهاش میری بیرون ولی نمیدونن با شهرام دوستی و یواشکی باهاش میری بیرون...این یعنی "یه جای قضیه میلنگه"
اگه واقعا دوستته، جرئت داشته باش و همونطور که با شهلا دوستی باهاش دوست باش و به بقیه ثابت کن که اجازه ندارن فکر سوء و منحرفی درباره ات داشته باشن! بعله!
خودم میدونم جاجو و بسیار غرغرو ام...
حداقلش نظراتمو برای خودم نگه میدارم!
نگه میدارم؟
نمیدونم...شاید بیشتر به عنوان غر ارائه شون میدم...اصلانشم...همینه که هست/(^○^)\