(128)لیترالی بدون عنوان
دیدین یه وقتایی...
چطور بگم؟!
مثلا این ماییم⭕️!
یه دایره...یه دایرهی قرمز...
شبیه یه سلول که از محیط بیرون جداست...
واسه خودش سیستم فیلتراسیون داره...
میره میاد...به کسی کاری نداره و کسی کارش نداره!
یکم با بقیه درارتباطه ولی حفاظت شده است...
شاید با سلولهای اطرافش فرق داره ولی براش اهمیتی نداره تا وقتی تعادل سیتوپلاسمش برقراره و میتونه زنده بمونه و زندگی کنه!
بعد تو یه شرایطی که همه چی خیلی سخته...
شوک محیطی بسیاره و دنیا به هدف دستکاری داره محیط سلولو سرد میکنه و گرم میکنه و شوک الکتریکی میده و ماده شیمیایی میزنه و غلظت مواد محلول محیط رو تغییر میده، این سلول بالاخره یه روزنه رو باز میکنه!
اینها آدمای اطرافمون هستن🔸️!
یه سری اجسام تیز و متفاوت از چیزی که ما هستیم!
روزنه که باز میشه، توی اون شرایط سخت، اینها خودشونو با جریان راه میدن داخل سلول، که ما باشیم!
و بعد یکهو ما به خودمون میایم و میبینیم تمام چیزهایی که برای خودمون ساخته بودیم و ذخیره کرده بودیم،
تمام انرژی های مثبت...
تمام سپرها و موارد محافظتی...
تمام تیر و تفنگ های جنگی و حتی تمام غذاهای روزانه که برای بقا حفظشون کرده بودیم، همه داره توسط اینها🔸️ مصرف میشه!
و بعد این اجسام عجیب دردناک اونقدر از ما تغذیه میکنند و رشد میکنند که ما از این⭕️ تبدیل میشیم به این یکی🟠!
دایره ای که یه زمانی ما بودیم...
اما الان افکارمون، خورههای ذهنیمون، صدای داخل سرمون، همه و همه تبدیل شده به ویژگی های یه سری آدم دیگه!
یه دایره ی نامیزون و مریض و خسته نارنجی رنگ! که الان چیزی برای بقا نداره..
تماما تموم شده و به بشکنی، همون غشاء نازکش هم میترکه و فدای این ویروسهای مهاجم فعال شده توی شرایط بحرانی میشه!
نمیدونم... متوجه قضیه شدین یا نه؟!
ولی خب این شرایطیه که پیش میاد... وقتی همه جا آلوده است و استرس محیطی بیداد میکنه!
سخته که خودمون باشیم و خودمون بمونیم و حتی وقتی فقط غشاءمون سالم مونده، دشمن درونی رو بندازیم بیرون و به خودمون برگردیم...
خیلی سخته ولی تلاشمون رو میکنیم....
چونکه یه ثانیه خودمون بودن به تمام زندگی میارزه!