(145) die from exhaustion

چیزی که درباره‌ی لابسترها،‌ مورد علاقه‌امه اینه که توی ژنتیک‌شون پیر شدن تعریف نشده...

سلول‌هاشون تا بی‌نهایت قدرت تقسیم دارند و طی این فرایند، DNAشون آسیبی نمی‌بینه، چون‌که تلومر انتهایی کرومزوم‌هاشون، مثل مال ما،‌ تحلیل نمی‌ره... به جاش همیشه همانندسازی می‌شه.

پس نتیجه اینه که سلول‌هاشون همیشه جوان و توانا برای تقسیم باقی می‌مونن!

برای همینه که توی آب‌های آزاد، لابستر‌های تقریبا ۱.۵ متری با حدود ۱۵۰ سال سن پیدا شدند... جالب نیست؟

 

حالا سوال اینه که چی میشه که یه لابستر می‌میره؟

یک: تبدیل به غذای دریایی می‌شه!

دو: در بخشی از زندگی، طی پوست اندازی، متوجه میشه که این زندگی ارزشش رو نداره... چون داره برای زنده‌موندن و رشد کردن، انرژی‌ای صرف می‌کنه،‌ که از محیط دریافتش نمی‌کنه!

پس به زبان خودمونی، زنده‌موندن دیگه براش به‌صرفه نیست...

پس تصمیم می‌گیره که ادامه نده...

سلول‌ها رو تغذیه نمی‌کنه...

و به همین سادگی، تمامش می‌کنه.

 

برای شیوه‌ی زندگی‌شون، احترام قائلم! مورد پسنده:)

 

پس‌اس: بله بله، خانم لری لابستر دوم، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد!

مهرآ :)
هانی هستم
به لابستر حسودی نکرده بودیم که کردیم!

می‌فهمم می‌فهمم... رسما آدم یه نگاه به این موجودات می‌ندازه، می‌بینه یکی از انسان باهوش‌تر... یکی تواناتر... یکی زیباتر... همه هم که پیرو یک قانون، اونم‌ قانون طبیعت... بعد از خودش می‌پرسه: کی اولین بار به این موجود مخرب کل عالم، گفت اشرف مخلوقات؟؟🤔

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یکی بود....هیچکس نبود..!
یه جهان خاکستری بود و یه دخترک ...
که همه آرزوش این بود که دنیاشو رنگی کنه...
دوست داشت دور خودش بچرخه...
و بخنده...
و زندگی کنه...
حالا این شما...و اینم وبلاگ دخترکی...
که شعرهاش انعکاس احساسشه...

+این نوشته ها مثل بچه های من میمونن! لطفا کپی نکنین حتی با ذکر منبع:)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان