(49)تنها وبلاگ است که میماند:)

السلام علیکم با ایها البلاگر:)

بذارین همین اول بگم که این پست "شاید" آخرین پست این وبلاگ باشه!

ولی "آخرین پست" بودنِ این پست به معنای پایانِ "پاییز پر رنگ" و "مهرآ" نیست قطعا...

اصلا "شاید" هر از چند گاهی پستَک(پست کوچیک:) ای یا جمله ای یا شعری از اینجانب اینجا منتشر بشه...

البته "شاید"...هیچ چیزی قطعی نیست....


به هر حال کنکور و امتحان نهایی شتر هایی اند که در خونۀ هر دانش آموزی میشینند...

منم به تبع از این شتر های دوستداشتنی در امان نیستم دیگه...

با وجود اینکه مطمئنم درک میکنید این موضوع رو...

اما بازم طلب پوزش فراوان دارم:)

و اینکه، دعا کنید برام!^^


+مهرآ فینگیل را کلی مسخره کرد...بیایید مثل او نباشیم!

وگرنه خدا چنان با چوبش میزند پس کلّه مان که با صورت پخش زمین شویم! پوست زانویمان هم اندازه یه کف دست کنده شود!

میسوزه زانوم خب!:////


+امشب سرِ کلاس، در حال دادن آزمون بودیم که برقا "جوووف" رفت! ما هم اجباراً چراغ موبایلا رو روشن کردیم... نونا برگشته میگه "خب حالا که فضا رمانتیک شده راحت تر حل میکنید سوالارو!":|


+نظرات این پست بدون تایید ثبت میشن و تو اولین فرصت هم جوابشون میدم...عاخه میترسم شیطونه گولم بزنه و بیام هی سر بزنم^^


+در نهایت اینکه...خیلی مرسی که تا اینجا همراهم بودین...و امیدوارم هنوزم همراهم بمونید...من بر میگردم...قول قول قول{چشمک}

مهرآ :) ۸ نظر
یکی بود....هیچکس نبود..!
یه جهان خاکستری بود و یه دخترک ...
که همه آرزوش این بود که دنیاشو رنگی کنه...
دوست داشت دور خودش بچرخه...
و بخنده...
و زندگی کنه...
حالا این شما...و اینم وبلاگ دخترکی...
که شعرهاش انعکاس احساسشه...

+این نوشته ها مثل بچه های من میمونن! لطفا کپی نکنین حتی با ذکر منبع:)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان