(89)سقوط؟

حقیقتا من هیچ وقت نمره برام مهم نبوده...ولی هیچوقت هم اینقدر به سقوط نزدیک نبودم...

شب و روزام روی هواست و استرس قشنگ وجودمو فرا گرفته...

فقط دارم میخونم...و فیلم میبینم البته:)

بعد مثل ربات ها میرم سر امتحان...چهار تا چیزی که یادمه رو مینویسم و میام بیرون...

و اگر بعد از امتحان ساده ترین سوال ممکن از اون مبحث رو ازم بپرسین، قطعا نمیتونم جوابتون رو بدم...

 

این شرایطی که دارم، همیشه کابوسه من بوده!

 

جمله ای که این روزا به خودم میگم اینه که "فقط پاس شو!"

و به خودم امیدواری میدم که به محض تموم کردن آخرین امتحان دمم رو بردارم و با بیشترین سرعت ممکن فرار کنم:)

 

در نهایت اضافه میکنم که...

گاد بلس اِ‌‌‌‌مِر‌‌‌‌‌‌یکا...!

مهرآ :)
Shazze Negarin
اینقدر این پروسه برام سخت بود که خیلی زود ترک تحصیل کردم. بعد از اون تو هر رشته ای که عشقم کشید کتاب خوندم و به معلوماتم اضافه کردم :)

منم دوست دارم بشینم قشنگ کتاب بخونم با خیال راحت...آه قلبم:"))

هـیوا .
شب امتحانی بودن همینه دیگه
منم همین بودم 🤦‍♂️🤦‍♂️

من هیچوقت شب امتحانی نبودم:(

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یکی بود....هیچکس نبود..!
یه جهان خاکستری بود و یه دخترک ...
که همه آرزوش این بود که دنیاشو رنگی کنه...
دوست داشت دور خودش بچرخه...
و بخنده...
و زندگی کنه...
حالا این شما...و اینم وبلاگ دخترکی...
که شعرهاش انعکاس احساسشه...

+این نوشته ها مثل بچه های من میمونن! لطفا کپی نکنین حتی با ذکر منبع:)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان