(106)به بچه های کوچولو سلام برسون
بچه ها...بچه های کوچولو...
دیدین چقدر شیرین و قشنگ و تو دل برو ان؟
همچنین خنده های گوگولی دارن و دندونای تازه دراومده؟
چشم های درشت و لپ های قرمز؟
میخوام بهتون هشدار بدم...
که گول این قشنگیاشون رو نخورین!
همینا دو روز دیگه دندوناشون کامل میشه، چنگاشون بلند میشه، صداشون بلند میشه و قدرت رفتن رو اعصابشون هم به درجات والایی میرسه....
اینو کسی داره میگه که پایهی سرگرم کردن بچه های ریزه میزه زیر پنج سال بوده...و هست البته!!
ولی خب من دیگه کلی تجربه پیدا کردم...حناشون برام رسما با آویشن و پونه فرقی نداره...بی رنگه بی رنگه!
حالا با این توصیفات...فکر کنین تیچر زبان بچه های کوچولو هم شده باشین!
اصلا میتونین تصور کنین؟
هشت نه تا بچه چهار پنج ساله شر و شیطون!
که توی کلاس زبان انگلیسی، زبان نفهم به حساب میان!
و یه ریز جیغ میزنن و موهای همدیگه رو میکشن و روی میز میپرن و زیر میز گریه میکنن!
و یه تعدادی دنبال هم در حال دویدن و یه تعداد دیگه سر اسباب بازی هاشون دارن دعوا میکنن!
جهنمی محسوب برای خودش!
و اینجانب، با افتخار اعلام میکنه که تونست آتیش این جهنم رو خاموش کنه و شیاطینش رو رام کنه!
اونقدر رام، که جلسه دوم همه با ذوق باهام سلام کردن و با بغل خداحافظی!
و جلسه سوم، من دیگه توی نقاشی هاشون ورود کردم!!
خلاصه که، بنده، خیلی مفتخر هستم به داشتن این قدرت های ماورائی...بله دیگه:)
پی اس:
به استاد میگم اجازه هست ده دیقه زودتر برم برسم به کلاسم؟
میگه کلاس چی؟
میگم معلم زبانم!
میگه شاگردات سال چندمی اند؟
با دست تا یکم بالای زانوم رو نشونش میدم و میگم اینقدری!
میخنده و میگه باشه برو...از طرف من به بچه های کوچولو سلام برسون:)