(110)اعتماد خریده شده پس گرفته میشود
-اون بهم اعتماد نداره...
+سعی کن اعتمادش رو جلب کنی...سعی کن تواناییهات رو بهش یادآوری کنی...بهش بگو که میتونی مسئولیت زندگیت رو قبول کنی و بهش بگو که چقدر برای مواجه شدن با مشکلات زندگی آماده ای!
-چطور؟ چطوری بهش بگم که به بیاعتمادیش دامن نزنه؟ چطور بهش بگم که فکر نکنه میخوام به زور قانعش کنم؟ نمیخوام غیر طبیعی بشه...طوری که جبهه بگیره!
+سخت نگیر... این زمان بره... کم کم اینو بهش نشون بده... هر بار که مشکلی پیش اومد و حلش کردی براش تعریف کن که چطور عمل کردی و چقدر مسلط بودی و آمادگی داشتی... یا حتی وقتی به کسی کمک کردی که مشکلش رو حل کنه... چیزی که حتی برای خودت اتفاق نیوفتاده بوده... براش توضیح بده که تونستی درستش کنی!
-...!!!
________________
وقتی اعتمادی رو با مدتها تلاش بدست آوردی،
وقتی از خیلی چیزها زدی برای اینکه به اعتماد یه نفر برسی،
وقتی به معنای واقعی با یه عالم آدم جنگیدی...
و وقتی سالها... اقرار نمیکنم...زمان خرج شده،
برای خریدن این اعتماد...
به یکی مثل من تبدیل میشی...
فاقد ذرهای انرژی، برای دوباره انجام دادن این پروسه!
پس فقط آسه میری...آسه میای...
نگهبانی میدی برای درهایی که توی جنگ ها بستی،
تا یه وقت کسی اشتباهی بازش نکنه!
و شمشیری همیشه به کمرت بسته است...
تا قطع کنی سر هر کسی که ممکنه تلاش هات رو،
و دست آورد هات رو،
و هرچه که ساختی رو...
هدر بده و یا تخریب کنه!
چون اعتماد خریده شده،
خیلی راحت پس گرفته میشه!
تازه هزینهای که براش پرداختی هم...
عمراً برگشته نمیشه!