(124)مهرسازی و نگاهی به ژورنال قدیمی👀
مدتی بود طرحی رو آماده کرده بودم برای درست کردن مهر...ضمه بذارم براش...مُهر...
طرح خوبی بود ولی هربار میخواستم درستش کنم، یه کاری پیش میومد.
دلو زدم به دریا و سه ساعتی نشستم پای کار و بالاخره بعد از سه ماه مُهر قشنگم رو درست کردم...
اما نگم براتون دست دردناکم که این روزها با نوشتن مداوم بیشتر هم درد میکنه، چنان فشاری با مغار بهش وارد شد که رسما عصبش تا بازو ذق ذق میکرد...ولی نتیجه چیز خوبی بود...دوستش داشتم:)
بحث بحثه اهداف سال جدید بود...
گفتم شده که به چیزی دست پیدا کنی و بعدها بفهمی که این دستآورد از اهداف خیلی وقت پیشت بوده و الان رسیدی بهش؟
شده یادداشت های قدیمیت رو نگاه کنی و ببینی شدی همون چیزی که یه زمانی آرزوت بود بشی؟
اینطوری که باورت نشه بالاخره ته این مسیر سخت و پر پیچ و تاریک، مقصدی که تو خوابهات میدیدی منتظر رسیدنت بوده؟
این بهترین احساس دنیاست...چه امسال و چه تو تمام سالهای آینده چنین رویایی رو برای همتون آرزو میکنم...
سال میلادی جدیدتون مبارک3>
پی.اس. از شادی کردن برای نقطه های شروع جدید نترسید...
اگر سالی دو سه چهار بار شروع سال جدید بهتون تلنگر بزنه و مسیر زندگیتون رو زنده نگه داره، راحت تر میتونید پیش برید، بهتون قول میدم:)