(132)اشکهایم کو، سهراب؟

طلاق چیز عجیبیه!

وقتی یکی ازدواج میکنه، تو علی‌رغم هر احساسی که به فرد تازه وارد داری، باهاش دست میدی و پیمان صلح می‌بندی تا خدای ناکرده اون فرد خودی رو ناراحت نکنی!

 

بعد یهو بعد از یه تایم اندکی، یکی زنگ میزنه و میگه: فلانی داره از اون تازه وارد جدا میشه، پیمان صلحتونو(که تو دنیای مدرن بهش میگن: فالوی اینستا) پس بگیرید!

 

قبل از اینکه ادامه بدم نیازه بگم که: من با طرف واقعا پیمان صلح عصر قجری بسته بودم و از این ارتباطات لوس مجازی فراری‌ام!

 

حالا میدونید چرا دارم از این ماجرا مینویسم؟ چون درباره‌ی ازدواج این دو گل نشکفنه هم یه پست گذاشته بودم!

امشب داشتم دنبال اون پست میگشتم... رفتم عقب... عقب‌تر... عقب‌تر...و عقب‌تر...

این وسط نوشته‌هایی رو دیدم که فکر میکردم قرن‌ها پیش نوشته شده بودن!

اتفاقاتی بهم یادآوری شد که خیلی خیلی دور به نظر میرسید و من هنوز به پست مورد نظرم نرسیده بودم!

 

یه لحظه انگار که بهم شوک وارد شد...

وقتی همه گفتن اینا چهارساله ازدواج کردن، به نظرم زیاد نیومد...خب چهار ساله...زیادم نبوده... وقتی خاطراتی که تو این سالها از سر گذروندم رو خوندم فهمیدم که چهارسال، میتونه یه عمر باشه!

بغض کردم...ولی اشک نریختم...و شاید بعدها بهتون‌گفتم که چرا اشکی نیست و چرا چشمهام برای گفتن این داستان خشکه خشکه!

 

خلاصه که، اونقدر عقب رفتم تا رسیدم به "این‌پست" شماره 76... باور کردنی نیست... میدونین این یعنی چی؟ یعنی فاصله این چهارسال به اندازه‌ی نصف مطالب وبلاگم بوده!!

 

سرتونو به درد نیارم...

فقط اومدم بگم که کرک و پرهایم ریخته ولی خب همچنان اشکی نیست که بریزه!

 

*پی اس: عنوانو که زدم یهو دلم خواست با یکی که اسمش سهرابه دوست بشم!

کجایی سهراب؟؟:)

مهرآ :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یکی بود....هیچکس نبود..!
یه جهان خاکستری بود و یه دخترک ...
که همه آرزوش این بود که دنیاشو رنگی کنه...
دوست داشت دور خودش بچرخه...
و بخنده...
و زندگی کنه...
حالا این شما...و اینم وبلاگ دخترکی...
که شعرهاش انعکاس احساسشه...

+این نوشته ها مثل بچه های من میمونن! لطفا کپی نکنین حتی با ذکر منبع:)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان