(46)بی چاله چوله
ابتدا لازم به ذکر است که ما خانوادتاً آدم های بی چاله چوله ای هستیم! و جَد اندر جَنْدر از استعداد "دل یار را با چال بردن" بی نصیب مانده ایم.
اما همانطور که میگویند، همیشه یک مورد استثناء سر و کله اش پیدا میشود تا آدم را بسی ضایع بفرماید! این استثناء هم کسی نیست جز عمو زاده جان بنده که به لطف ژن های خاندان مادری اش، وقتی میخندد در میانه ی گونه ی راستش سوراخی به عمق گودال ماریانا در اقیانوس آرام ایجاد میشود.
یادم می آید بار آخری که استثناء جان آمده بود شهر ما و جمیعاً نوادگان، در اتاق آخریِ خانه ی پدربزرگه جمع شده بودیم، این خانم استثناء هِی هِی میخندید و ما هِی وی را دشنام میدادیم و از خاطرات چال ندیده بودنمان تعریف میکردیم و میخندیدیم که "فلانی، فلان طرف صورتش یک چال کم عمق دارد.ولی عکس های تلگرام اش را که نگاه میکنی، آنقدر لب هایش را میکشد تا بالاخره چالش اندازه همین استثناء خودمان شود! آی بامزه میشود!" یا اینکه "فلان دوستم وقتی میخندد آنقدر با کلاس دو طرف صورتش سوراخ میشود که نگو!" یا "فلانی هست که در اینستا فالویت کرده، او هم وقتی میخندد، کنار لبش کمی چال می افتد! اولین کسی است که دیده ام کنار لبش چال دارد!"
به این جمله آخری که میرسد، آن یکی عموزاده نگاهی به من، که از خنده سرخ شده ام، می اندازد و میگوید"ای وای تو هم که کنار لبت چال می افتد!!"
و من که همان ثانیه داشتم میخندیدم و میگفتم "مگر هر سوراخی که روی صورت درست میشود، چال است؟!" خنده ام شدت میگیرد، نگاهش میکنم و در نگاهم میتواند بخواند که "آخر کجای این چال است؟! هی چال چال کرده ایم، توهم زده ای"
اما متاسفانه از آن روز به بعد، همان عموزاده عقیده دارد که بنده باید اسمم را به عنوان استثناء های سوراخ دار خانواده ثبت کنم!
+حالا اگر چالتان در عکس نیافتاد هم کسی نمیگوید چال ندارید^^
+قدر چال هایتان را بدانید! لبخند های آدم را رویایی میکنند^^
+باد می وزد و ناله ی گنجنشک ها...گویی هوای امتحانات جهان را شکنجه میدهد...( اینجانب...در بحبوحه امتحان فیزیک پارسال!)