(114)زندگی مجازی
استوری...
به نظرم باید برشهایی از زندگی باشه،
نه اینکه زندگیمون برشی از استوریها باشه!
انسان ها...
حتی سر امتحان عکس و فیلم میگیرن و کمی بعد استوری میشه!
بعد از ظهر با دوستا بیرون میرن و به جای وقت گذروندن و لذت بردن از این دورهمی، عکس میگیرن که استوری بشه!
سفر رفتنها رو که نگم!
وسط این همه استوری گذاشتن...
دقیقا بین همون لحظهای که در جواب اموجی چشمقلبی یه نفر یه اموجی ماچقلبی ریپلای میکنی،
دقیقا چنین جایی...زندگی گم میشه!
از سفر برگشتم...
یه سفر یه روزهی بدو بدو...
نه استوری ازش دراومد و نه حتی عکسهای درست و حسابی! (فقط یه دونه عکس... از روی آلبوم جوونیهای پدربزرگ... خدابیامرز عجب چیز قشنگی بوده:)
اما...به نظرم این یعنی که نه مجازی، بلکه واقعا خوش گذشته!
و به شدت معتقدم که اونایی که کمتر استوری و پست و فعالیت مجازی دارن، یه گوشهی این دنیا دارن بهترین زندگیها رو زندگی میکنن!
+پی اس:
به عنوان کسی که رانندگی با ماشین دنده اتومات از نظرش شبیه رانندگی با ماشینشارژیهای بچگونه است، عرض کنم خدمتتون که رانندگی با ولوو اف اچ هم همینطوره...چقدر راحت...چقدر نرم آخه؟
در اصل سختیش اونجاست که اون هیکل عظیمالجثه رو چطور و از کجا باید رد کنی که ماشین و محموله و بقیهی ماشین های کوچولو موچولوی تو جاده سالم و سلامت به مقصد برسن...که قطعا رانندههای پایهیک و ماشینهای سنگین تو اینها استاد شدن دیگه!
الان مشخصه با ولوو اف اچ رانندگی کردم یا واضحتر بگم؟:)