بعضی آدم ها هستن که خیلی خوب اشک میریزن...
بعضی های دیگه هستن که خیلی خوب بقیه رو به گریه میندازن...
من جزء هیچکدوم از این دو تا گروه نیستم...
من اشکامو سر چیزای عجیبی میریزم...
و اون جاهایی که مردم اشک میریزن،
خب...
چیزای عجیبی میریزم...
آم...
چطور بگم...
خون دماغ میشم:)
مامان تعریف میکنه:
وقتی پدربزرگ اصفهانی فوت شده بود همه اش خون دماغ بودی!
میگم:
یادم نیست...ولی موقع فوت این یکی پدربزرگ هم خون دماغ شدم!
میگه:
واقعا؟ یادم نیست!
من یادمه...
خیلی خون دماغ میشدم قبلا ها...
و تصویرشون هم خوب جلوی چشممه...
بس که اذیت میشدم هر بار!
میدونین...
انگار که فشار مغزی، رگهای بینیمو پاره میکنه!
البته تا حدودی به خاطر خشکی هوا هم هست!
به عنوان یه آدم با تجربه،
بذارین چندتا توصیه بهتون بکنم...
درمان خون دماغ:
-گرفتن بینی تون زیر آب، هیچ فایده ای نداره...شستن خون، بندش نمیاره!
-گذاشتن یخ روی بینی تون هم، بی فایده است...خنک شدن خونو لخته نمیکنه!
-سرتونو بالا نگیرین...خون بر میگرده توی گلوتون!
-دو انگشتی بالای بینیتونو فشار ندین...فشار، مویرگ های پاره شده رو نمیبنده!
-از آبلیمو استفاده کنین...دستمالو لوله کنین، بهش آبلیمو بزنین، بذارین توی دماغ!
-اگه سوخت، درش نیارین!
-قطعا اینکار باعث عطسه کردنتون میشه...جلوی عطسه رو نگیرین!
-تا خون بند نیومده، دوباره و دوباره از دستمال آبلیمویی استفاده کنین!
-وقتی دیگه احساس سوزش و عطسه نداشتین، یعنی خون دماغتون بند اومده!
تمام...
پی اس:
وبلاگ من پیر و فراموش شده است...اما هنوز یه تعدادی میخوننش!
لطفا لطفا لطفا اگه اینجارو میخونین...بهم بگین چرا؟
هر دلیلی که بود قبوله...
من اینجا فقط به یکم امیدواری نیازمندم:")